این جمله ساده انگارانه که من یکی را دوست میدارم و او دیگری را و دیگری دیگری را و این چرخه تا ابد ادامه دارد جزو معدود جملات نسبتا صحیحیست که در اینستا پخش شده. اما این فقط دوست داشتنه و حتی دوست داشتنم نیست بلکه تمایله و عشق معنی دیکه ای داره. معمولا چیزی که ما اسمشو میزاریم عشق از یه خوش اومدن شروع میشه و این خوش اومدن بدون شناخت طرف مقابل برای ما بزرگ میشه و به یه عشق کاذب تبدیل میشه (البته من اسمشو عشق نمیزارم) و استدلالم اینه براش که:
چطور میشه که بدون شناخت یک نفر (منظور شناخت خود واقعی شخصه نه چیزی که سعی میکنه باشه) و در عرض یک روز عاشق شد!
عشق نیازمند صرف زمانه و شناخت خود واقعی همدیگه. تمایل ما به بقا رو نباید اسمشو بزاریم عشق! حالا چی میشه که دو نفر فکر میکنن عاشق همدیگن اما بعد از مدتی این کاخ خراب میشه.
بیاید از اول شروع کنیم. دیدن فرد و ایجاد تمایل، این اولین مرحلست. بعد از این مرحله شخص حداقل به صورت مداوم یک روز الی یک هفته به شخص مورد نظر فکر میکنه. ذهن انسان طوریه که به هرچی زیاد فکر کنی به اصطلاح غرقش میشی و او ن چیز برات بولد میشه. این بولد شدن رو ملت اسمشو میزارن عشق بدون شناخت طرف مقابل. حالا بعد از رسیدن به شخص مورد نظر شناخت هر جنبه از طرف مقابل میشه یک ضربه پتک به بتی که اول ساخته شده.
در کل اگه بخوام فرایند عشق رو توضیح بدم (منظورم عشق بین دو نفره چون عشق به خدا که بالاتره هم میشه تعریف کرد) اول یک تمایل به طرف مقابله که این تمایل باید از ذهنیت های قبلی نشات نگیره. سپس شناخت کامل فرد مقابل و نباید گذاشت که جذابیت های ظاهری گولمون بزنن. و این عشق در حین بودن ها شکل میگیره (البته معیارها هم نباید برای هر فرد فراموش کرد) زمانی که دو طرف خود واقعی رو نشون هم بدن.
البته این نکته هم بگم که عشق با مفهوم هایی مثل فداکاری و ازخودگذشتی اجین شده و به تنهایی قطعا معنایی نداره.
این شعرم بنویسم شاید بی دلیل، دل آدم بعضی وقتا دوسداره بعضی کارارو بی دلیل انجام بده!
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
درباره این سایت